Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-05-02@03:36:58 GMT

روایت شوخ‌طبعی‌های یک شهید

تاریخ انتشار: ۴ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۶۱۷۰۸

روایت شوخ‌طبعی‌های یک شهید

همشهری آنلاین - سرویس فرهنگی: محسن نجفی متولد سال۱۳۶۳، نویسنده و فعال فرهنگی است که تاکنون ۴اثر را به چاپ رسانده‌ است. شروع فعالیتش در عرصه نویسندگی از سال ۱۳۸۳ است. از جمله آثار او می‌توان به کتاب‌های «خیابان تبریز»، «مصطفی خوبی‌ها» و «روزهای عین خوش» اشاره کرده که همگی پیرامون شهدا نوشته شده‌ است. آخرین کتاب او لبخند ماه است که زندگینامه شهید مدافع حرم الیاس چگینی است و انتشارات روایت فتح آن را منتشر و روانه بازار کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در سالروز شهادت الیاس چگینی در گفت‌وگو با نویسنده، زندگی شهید الیاس چگینی را مرور کردیم.

نویسنده کتاب لبخندماه در ابتدا درباره شهید چگینی می‌گوید: «شهید چگینی متولد روستای امیرآباد نو شهرستان بوئین‌زهرا از توابع قزوین بود و تنها شهیدی از این روستا محسوب می‌شود که همان ‌جا به‌دنیا آمده و زندگی می‌کرد. شهید الیاس چگینی بعد از گذراندن دوران سربازی وارد سپاه شد و در انتهای داستان زندگی‌اش سال ۱۳۹۴ در منطقه حلب سوریه به ‌شهادت رسید. شهید چگینی تنها شهید جاویدالاثر مدافع حرم استان قزوین است.»

شهید شوخ‌طبع

یکی از ویژگی‌های اخلاقی این شهید شوخ‌طبع بودن اوست که حتی نویسنده کتاب عنوان اثرش را هم براساس این خصلت شهید انتخاب کرده است. او درباره روحیه بشاش و شوخ‌طبعی شهید می‌گوید: «الیاس در یک خانواده مذهبی بزرگ شده است که روحیات جدی داشتند. با این حال او خیلی اهل مزاح و شوخی و شیطنت‌های خاص خودش بود. خنده‌رو، بذله‌گو، شوخ‌طبع، پرهیجان، پرهیاهو و در عین حال صاف و زلال است که شوخی‌ها و شلوغ‌کاری‌هایش تمامی ندارد، به‌طوری که از این ویژگی پررنگ او، همسایه و دوست و رفیق تا معلم و پدر و مادر و همسر بی‌بهره نمی‌مانند. البته همیشه برای شوخی‌هایش از افراد حلالیت می‌گرفت. بعد از خدمت سربازی وارد سپاه می‌شود و در چرخشی شگفت‌آور، دیگر آن آدم سابق در چشم همگان نیست. سربه‌زیر، متین، موقر و کم‌حرف می‌شود و برای دفاع از حرم و حریم بی‌بی زینب(ع) بی‌تاب.»

عنایت شهید، انگیزه‌ام را برای نگارش کتاب دوچندان کرد

نجفی درباره طرح اولیه و فرآیند نگارش کتاب لبخند ماه گفت: «تصمیم داشتم که به‌طور جدی‌تری در عرصه نویسندگی ورود کنم و البته به سبب علاقه‌ای که به شهید آوینی داشته و دارم، به همین‌ دلیل انتشارات روایت فتح را انتخاب کردم. در سایت انتشارات، ایده را ارسال کردم و پس از رفت‌وبرگشت‌هایی کتاب توسط این انتشارات به چاپ رسید.طرح اولیه کتاب لبخند ماه را در تابستان سال ۱۳۹۷ آغاز کردم که ارتباطی را با خانواده شهید ایجاد کرد اما بعد از مدتی نوشتن کتاب را متوقف کردم. طی اتفاقاتی متوجه عنایت و توجه شهید شدم و این امر جدیت من را برای نگارش کتاب دوچندان کرد. نوشتن این کتاب تقریبا یک‌سال طول کشید. در شب نیمه‌شعبان ۱۳۹۹ نگارش این کتاب را در قالب داستان آغاز کردم که سال ۱۴۰۱ به چاپ رسید.»

زاویه نگاهی متفاوت

نویسنده کتاب لبخند ماه در پاسخ به این سؤال که چرا زاویه دید متفاوتی را برای کتاب انتخاب کرده می‌گوید: «بعد از بررسی‌هایی درخصوص نحوه نگارش کتاب و با کمک گرفتن از تجربیات و مشاوره‌های دوستان نویسنده‌، به این‌جمع‌بندی رسیدم که بهتر است راوی داستان دانای کل باشد؛ چراکه روایت اول شخص محدودیت‌هایی را برای من ایجاد می‌کند و حتی می‌تواند اختلافاتی را در روایت نیز به همراه داشته ‌باشد. منابع اطلاعاتی من برای این کتاب، خانواده، همسر و تعدادی از همرزمان شهید بودند.»

تأثیر نوشتن برای شهدا

نویسنده این کتاب از تأثیر نگارش در حوزه شهدا می‌گوید:‌ «معتقدم نوشتن برای شهدا، نگرش آدم‌ها را به زندگی تغییر می‌دهد. هر کسی در این فضا ورود کند تحت‌تأثیر سلوک شهدا قرار گرفته و زندگی‌اش رنگ و بوی انقلابی، جهادی و ولایی می‌گیرد. نوشتن برای شهدا توکل آدم به خدا و توسلش را به انبیا بیشتر می‌کند و من خدا را شاکرم که در این زمینه قدم کوچکی برداشتم. از ابتدای کار نویسندگی برای شهیدان نیت کردم تا نوشتن هرکدام از این آثار را به یکی از چهارده معصوم(ع) تقدیم کنم و این‌کار را با توجه به سرنوشت، فضای زندگی و خلقیات آن شهید انجام دادم.»

چهارم آذر سال ۱۳۹۴ «حمید سیاهکالی مرادی»، «زکریا شیری» و «الیاس چگینی» در جنگ با گروه‌های تکفیری در سوریه شهید شده و تنها پیکر مطهر شهید سیاهکالی به وطن برگشت و ۲ شهید دیگر مفقودالاثر شدند. پیکر مطهر شهید چگینی بعد از گذشت ۶ سال از شهادتش، طی عملیات تفحص توسط تیم تفحص ایثارگران سپاه و نیروی قدس در سوریه کشف و هویتش از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.

دوستان شهید چگینی از لحظه شهادت او چنین روایت کرده‌اند:«به‌خاطر شرایط بسیار سختی که در آن گرفتار شده بودیم به ساختمانی رفتیم، فرمانده پشتش را به نیروها کرد و گفت هرکس می‌خواهد جلو بیاید دستش را روی دستم بگذارد و الیاس دستش را گذاشت. به همراه الیاس به خط زدیم. بین ما و الیاس خمپاره‌ای اصابت کرد، اما الیاس همچنان پیش رفت تا اینکه خمپاره‌ای به نزدیکی‌اش خورد، اما چون آتش زیاد بود نتوانستیم از جای‌مان بلند شویم لذا پیکر شهید به همان صورت در منطقه ماند. بعد از آن چند نفر از نیروها خواستند پیکرش را بیاورند، اما موفق نشدند.»

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«الیاس برای رفتن به سرکار قبل از اذان صبح بیدار می‌شود و از خانه بیرون می‌زند. کنار خیابان می‌ایستد تا سوار سرویس شود. یک کارتن کوچک با یک مهر را، که پیش‌تر لای دیوار کنار خانه اکرم گذاشته برمی‌دارد و نمازش را همان‌جا می‌خواند. نمی‌خواهد نماز اول وقت را به‌دلیل رفتن با سرویس از دست بدهد. اگر در خانه نمازش را بخواند، از سرویس جا می‌ماند.»

کد خبر 810428 برچسب‌ها شهید سوریه نيروى قدس استان قزوین

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: شهید سوریه استان قزوین الیاس چگینی شهید چگینی نگارش کتاب کتاب لبخند لبخند ماه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۶۱۷۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت حیرت‌ انگیز یک نویسنده از خاطره‌بازی دو فرمانده ایرانی و عراقی سال‌ها پس از جنگ تحمیلی

 احمد دهقان (نویسنده) روایتی قابل توجه از دیدار سردار فتح‌الله جعفری فرمانده زرهی ایران در دفاع مقدس و فرمانده لشکر یکم عراق در عملیات فتح المبین گفت.

گفت‌وگوی رادیو مضمون با احمد دهقان را بخوانید:

-  فرمانده عراقی کاملاً با دیسیپلین نشست و شروع به حرف زدن کرد و گفت: «من در عملیات فتح‌المبین می‌‌دانستم ایران می‌خواهد حمله کند» و داشت برگ‌برنده‌هایش را برای فرمانده ایرانی رو می‌کرد.

- فرمانده عراقی ادامه داد: «آن شبی که می‌خواستید حمله کنید، سکوت بود و من به معاون عملیات خودم گفتم سکوت ایرانی‌‌ها خیلی خطرناک است و اینها امشب حمله می‌کنند. بعد به نیروهایی که در شوش داشتیم، آماده باش دادیم و گفتم آماده باشید که ایرانی‌ها می‌خواهند حمله کنند و کشتار راه بیندازید و خلاصه آن کشته‌هایی که شما دادید بخاطر پیش‌بینی من بود».

-  آقای جعفری هیچ چیزی نمی‌گفت و این حالت داشت مرا دیوانه می‌کرد! جنگی سر میز شام بود و این جنگ کاملا به سمت عراقی‌ها تمایل پیدا کرده بود.

-  آقای جعفری شامش را قشنگ خورد و بعد گفت: «تو حسن باقری را می‌شناسی»؟ فرمانده عراقی گفت: «بله؛ در عملیات فکه شهید شد و اگر او بود، احتمالاً جنگ شما متحول می‌شد».

-  آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری دهم اسفند مرا صدا زد و هنگامی که من به قرارگاه رفتم، عکس های تو را به من نشان داد» فرمانده عراقی جا خورده بود!

- آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری به من گفت روی تپه سبز برو (تپه سبز مقابل شوش است) و تمامی آتش منطقه را در دست بگیر؛ طوری که هیچ کس بدون اجازهٔ تو حق تیراندازی نداشته باشد.

 - حسن باقری گفت که فرمانده گردان مقابل شوش، دیروز با شلیک خمپاره کشته شده و امروز فرمانده لشکر یکم عراق خواهد آمد تا فرمانده گردان جدید را در خط معرفی کند. این فرمانده لشکر آدم ترسویی است و این باید زنده بماند تا ما عملیات خودمان را انجام بدهیم. این باید سالم برود و سالم برگردد؛ چون که معاون او یک بعثی است و اگر فرمانده فعلی کشته شود، او را فرمانده لشکر می‌کنند؛ پس این فرمانده لشگر باید زنده بماند.»

- آقای جعفری گفت: «من آمدم روی تپه؛ تو با دو تا ماشین به خط آمدی؛ فرمانده ها را جمع کردی. بعد فرمانده‌ جدید را معرفی کردی و دم غروب با همان ماشینی که آمده بودی، برگشتی من غروب آمدم به حسن باقری گفتم تو سالم آمدی و برگشتی»!

منبع: رادیو مضمون 

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • رجوع و روایت آتش بلاگری و سلبریتی شدن در روابط زن و شوهری
  • پل آستر نویسنده معروف آمریکایی درگذشت
  • آقا معلم در لیست ترور!
  • «پل آستر»‌ درگذشت
  • ۱۲ طلبه و ۴ مداح که اعضاء بدن‌شان اهداء شد/ انتشار شماره جدید «خیمه»
  • بحران ادبیات داریم
  • کتابی پر ازجاهای خالی!
  • مجموعه دفتر یادداشت روزانه داستایوفسکی به چاپ سوم رسید
  • توزیع ۴۰۰۰ جلد کتاب برای پویش «قهرمان شهید شهر من» در استان تهران
  • روایت حیرت‌ انگیز یک نویسنده از خاطره‌بازی دو فرمانده ایرانی و عراقی سال‌ها پس از جنگ تحمیلی